maXam

همه چیز

maXam

همه چیز

با تو بودن.....



با تو بودن.....

نگاهت مثل دریاست

چشمانت مثل روئیاست

دستانت مثل خورشید

هنوز گرمیش پیداست

کنار بازووانت

هنوز عشق تو پیداست

هنوز هم که هنوز
میدونی یارت اینجاست؟

نگاه گرم تو

باز زیباست

ستاره میدرخشد

ولی نور تو پیداست

خورشید می سراید

ولی فریاد تو زیباست

ماه میخندد

ولی خنده تو زیباست

با تو بودن مثل روئیاست پس بدان روئیا زیباست

این فکر با تو بودن

مثل یه خواب و روئیاست

گویی عشق با تو بودن است

پس بدان با تو بودن زیباست.....

 اینم ا ز شاهکارای سانازم هست

چی میشد اگر......


حرف هایت مرا آرامش داد و امیدی تازه در دل نداد.

نوری تازه در دلم دمیده شد و مرا از این بند رها نمود.

آنقدر زیبا و شیوا سخن کردی که دیگر هیچ نگفتم.

دلم میخواست آن لحظه در کنارم بودی و من به روی زانوهایت میگریستم.

دلم میخواست در کنارم بودی و دستم را در دستانت می فشردی.

و من را میهمان گرمای دستانت می نمودی.

دلم میخواست،چشمانم را در چشمان زیبایت میدوختم و بار دیگر عشق را از نگاهت میخواندم.

دستم را روی سینه ات میگذاشتم و دوباره با تپش قلبت خون در رگهایم جاری میشد.

دلم میخواست تمام گلهای دنیا را نثار دستان پر مهرت میکردم و عاشقانه فریاد میزدم که چه قدر دوستت دارم.

دلم میخواست زمانه مرا فرصتی میداد تا عشقم را به تو اثبات کنم.

دلم میخواست این غرور لعنتی رو میشکستم و حرفهای دلم را صادقانه برات رو میکردم.

دلم می خواست همیشه در کنارم بودی.

همیشه،همه جا،با من،با قلب من،با عشق من و با روح من.



اینو یکی از دوستای خیلی خوب سانازم به اسم شیما نوشته.

خیلی ممنون شیما خانم که وقت با ارزشتون را صرف نوشتن این برای وبلاگم کردین.
امیدوارم که هرجا هستین موفق باشین.

مواظب خودتون و از اون مهم تر ،سانازم باشین.

و ساناز جون .برات آرزوی خوشبختی و موفقیت میکنم.